مصفاکننده. (ایوب 22:30 مزامیر 66:10 امثال سلیمان 17:3 اشعیا 1048) : فلزات گرانبها را قال گر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته سرب یا ملح قلی بر آن افزوده اشیاء مذکوره با مواد دیگر متحدگشته خود فلز خالص و پاک میشود. اسباب این کار دم وکوره است. قال گر نقره با کمال مواظبت بکار خود مشغول میشود و نهایت مواظبت و مراقبت را در آن بکار میبرد وقتی این فلز بچرخ افتاده قال گر صورت خود را در آن مشاهده نماید آن وقت میداند که عمل کامل و تمام است. (کتاب ملاکی 3:3 کتاب اشعیا 1:25، ارمیا 6:29، کتاب زکریا 13:9). و مسیح نیز قوم خود را بهمین طور از آلایش و خباثت گناه پاک و مقدس میسازد. (رسالۀ رومیان 8:29، رسالۀ عبرانیان 12:20) (قاموس کتاب مقدس)
مصفاکننده. (ایوب 22:30 مزامیر 66:10 امثال سلیمان 17:3 اشعیا 1048) : فلزات گرانبها را قال گر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته سرب یا ملح قلی بر آن افزوده اشیاء مذکوره با مواد دیگر متحدگشته خود فلز خالص و پاک میشود. اسباب این کار دم وکوره است. قال گر نقره با کمال مواظبت بکار خود مشغول میشود و نهایت مواظبت و مراقبت را در آن بکار میبرد وقتی این فلز بچرخ افتاده قال گر صورت خود را در آن مشاهده نماید آن وقت میداند که عمل کامل و تمام است. (کتاب ملاکی 3:3 کتاب اشعیا 1:25، ارمیا 6:29، کتاب زکریا 13:9). و مسیح نیز قوم خود را بهمین طور از آلایش و خباثت گناه پاک و مقدس میسازد. (رسالۀ رومیان 8:29، رسالۀ عبرانیان 12:20) (قاموس کتاب مقدس)
قفل ساز. آنکه قفل ها بسازد. (آنندراج) : بر دکان قفل گر خواهم گذشت قفلی ازبهر دکان خواهم گزید. خاقانی. وآن قفل گر که بود کلید سرای علم کردی چو حلقه بر در فرمانش التزام. خاقانی. تا دلم شد بستۀ زنجیر زلف قفل گر رو در آن در می نهم چون قفل هر شب تا سحر. سیفی (از آنندراج). و رجوع به قفل سازشود
قفل ساز. آنکه قفل ها بسازد. (آنندراج) : بر دکان قفل گر خواهم گذشت قفلی ازبهر دکان خواهم گزید. خاقانی. وآن قفل گر که بود کلید سرای علم کردی چو حلقه بر در فرمانش التزام. خاقانی. تا دلم شد بستۀ زنجیر زلف قفل گر رو در آن در می نهم چون قفل هر شب تا سحر. سیفی (از آنندراج). و رجوع به قفل سازشود
شعله کار. که آتش برافروزد. آتش افروز. شعله افروز: مفید طبع بلندم چو شمع دارد گرم ز حسن پرتو معنی دکان شعله گری. ملا مفید بلخی (از آنندراج). و رجوع به شعله کار شود
شعله کار. که آتش برافروزد. آتش افروز. شعله افروز: مفید طبع بلندم چو شمع دارد گرم ز حسن پرتو معنی دکان شعله گری. ملا مفید بلخی (از آنندراج). و رجوع به شعله کار شود
دهی است از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمۀ بردسفید و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان فرشبافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمۀ بردسفید و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان فرشبافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)